مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
روزی ما شد در این ظلمت جمال آفتاب خوش درخشیدیم در ظـلّ کـمـال آفـتـاب ذرهای بـودیـم و گـردیـدیـم مـال آفـتـاب آمدیـم آگه شـویم از شـرح حـال آفـتـاب وه چه شیرین است صحبت از وصال آفتاب ما کجـا تـمثـیـل روی بـی مثـال آفـتـاب اذن دادنــد و خـریــدنــد و بـهــا دادنــد بـاز نـاز کـردند و رهـا کـردنـد و جـا دادنـد بـاز ما از اول ریـشـۀ خود را ولایت یافـتیم از هـمـان روز ازل راه هـدایـت یافـتـیم ذات خود را بی تمنـا در عـنایت یافـتـیم ابـتـدا تا انـتـهـا را، تا به غـایـت یافـتـیـم راه خود را چارده گونه حکـایت یافـتـیم خویش را در لابلای این روایت یافـتـیم مـا اضـافـات گــل آن چـارده هـادی شـدیـم چارده قرن است در هر لحظه امدادی شدیم چارده انسان کـامل را به ما بخـشیـدهاند چارده قـرآن نـازل را به ما بخـشیـدهاند چارده دریا و ساحل را به ما بخشیدهاند چارده دستان فـاضل را به ما بخشیدهاند چارده مولای عادل را به ما بخـشیدهاند چارده طی مراحل را به ما بخـشیـدهاند پس نداریم آرزویی جـز صـراط المـستـقـیم زلـف ما خورده گـره با این کـریمان کـریم هریک از این چارده را رمز و رازی بیشتر هادی دین را و لیکـن دلـنـوازی بیـشتر دومین ابن الرضا را هست نازی بیشتر هرکه با لطفـش نـشیـند دلنـوازی بیشتر با دل عـاشق کند معـشوق بازی بیـشتر هرکه خواهد معرفت او را نیازی بیشتر مکـتـب او شیـعـه را تا حـق هـدایت میکـند بـا زیـارت نـامـه تــدریـس ولایـت مـیکـنـد در زیارت جامعه، هر فیض میبارد از اوست گر زیارات غدیریه صفا دارد از اوست هرکه دستی بر دعا هر لحظه بردارد از اوست هرکه احکام خدا را فرض بشمارد از اوست زائر قبر رضا هر سجده بگذارد از اوست در دل ما هرکه بذر روضه میکارد از اوست هرکه با هادی است،محبوب المساکین میشود شیعـه هـادی است، هـادیُّ المضلّـیـن میشود هـادی دلهاست حُـب حضرت ابنالجواد قـبـلۀ جـانهـاست قـدّ و قـامت ابنالجواد بر فلک مولاست ذات خـلقت ابنالجواد کـاشف غمهاست نور طلعت ابنالجـواد والـی والاست ما را طیـنـت ابـنالجـواد عـالـم بـالاسـت ذیـل دولـت ابـنالـجـواد اوست فـرزنـد جـواد و حضرت نـورُالـفـواد هم جواد بُنالجواد لجواد بُنالجواد لجواد بُنالجواد نام زیبایش علی، روی دل آرایش عـلی قد رعنایش عـلی، رخسار یکـتایش علی نقش سیـمایش عـلی، کـُنهِ تـولایش عـلی خلق والایش علی، اعلای اسمایش علی دین و دنیایش علی، مقصود و عقبایش علی مهر و امضایش علی، جنّات و مینایش علی بر محبانش مجیر است و بشیر است و نذیر رمز میلادش غدیر است و غدیر است و غدیر چون نظر بر قلب پُر از مهر شاگردان کند نام ابن مهـزیارش جلـوه هر دوران کند مرقد عبدالعـظـیمش فخـر بر ایـران کند کـربـلایی در دل ایـران بنا ایـنـسان کند کارهای سخت را با یک نظر آسان کند کاش ما را بر قدوم مهدی اش قربان کند بهـر میـلادش اگـر لـبخـنـد بر دلـهـا نـشست عید قربانش صفا، عید غـدیـرش مروه است با وجودی که بُوَد مهدِ معارف محـفـلش گاه در تبعید و گاهی کنج زندان منزلش با اسارت با جسارت آشـنا جـان و دلش یاد عـمـه زینب و آن ناقـۀ بی محـملـش چشم او از اشک دریا بود و چهره ساحلش کـربـلا را دیـد ویـران، مثل روز اولش ســامــرا ویــرانـه امـا راه دیـن آبـاد مــانـد نور هادی در دل و طاغـوت بی بنـیاد ماند |